خشکی مهمترین تنش غیر زیستی است که تولید و کیفیت محصول گندم را در ایران تحت تاثیر قرار میدهد. اطلاعات درباره کنترل ژنتیکی توارث تحمل به تنش خشکی عملکرد دانه برای تعیین نوع برنامه اصلاحی و تولید ارقام متحمل ضروری است. این امر اصلاحگران را قادر میسازد تا مناسبترین راهکار را برای اصلاح صفت انتخاب کنند. در این مطالعه، استنباط بیزی با به کار گیری روش گزینش متغیر گیبز (GVS) برای شناسایی مهمترین اثرات ژنتیکی مرتبط با تحمل به خشکی و شرایط عادی در چارچوب روش تجزیه میانگین نسلها مورد استفاده قرار گرفت. به همین منظور آزمایشهایی شامل دو جفت تلاقی با ارقام حساس و متحمل (هامون × دریا و سپاهان × مروارید) و نسلهای حاصل از تلاقی آنها برای دو سال به صورت کرتهای خرد شده در دو شرایط آبیاری مطلوب و قطع آبیاری از زمان گرده افشانی بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شدند. برای مطالعه توارث صفت در تجزیه میانگین نسلها از آزمون مقیاس مشترک استفاده میشود. محدود بودن درجات آزادی به تعداد پارامترهای موجود در مدل و امکان برآورد بیش از حد یا کمتر از حد اثرات اصلی و اپیستازی از معایب این روش هستند. یک روش جایگزین برای رفع این محدودیتها استفاده از استنباط بیزی و روشهای گزینش مدل مثل GVS است. GVS با برآورد احتمالات پسین در بر گرفتن پارامترهای مدل، شناسایی اثرات برخوردار از بیشترین قدرت تمایز در مدل را امکانپذیر میسازد. نتایج نشان دهنده کنترل توارث عملکرد دانه در شرایط تنش و غیر تنش توسط عمل ژنی افزایشی، غالبیت و اپیستازی بودند. بنابراین استفاده از روشهایی مانند گزینش دورهای و به دنبال آن روش شجرهای که تمام اثرهای ژنی را در بر دارند میتواند روشی سودمند برای بهبود تحمل به تنش خشکی باشد. از آنجایی که عمل ژنی افزایشی، غالبیت و اپیستازی در توارث عملکرد دانه موثر بودند، روشهایی که از تمام اثرهای ژنی استفاده میکنند مثل تولید بذر هیبرید ممکن است در بهبود عملکرد گندم در شرایط مختلف موثر باشد.