برای تعيين کارايی واحدهای توليدی روشهای مختلفی وجود دارد که هر يک از آنها دارای مزايا و معايبی است و لذا مشخص کردن برترين روش می تواند راهکار مناسب در تعيين کارايی توليد برای مديران باشد. تمرکز اصلی مطالعه حاضر بر مقايسه امکان کاربرد استفاده از دو روش توابع توليد مرزی تصادفی ( SFP ) و تحليل فراگير دادهها ( DEA ) در تعيين کارايی صنايع توليد رب گوجهفرنگی در سال 1387 است. به اين منظور استان فارس به عنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب شد و تحليل کارايی مراکز فراوری رب گوجهفرنگی اين استان، صورت پذيرفت.
نتايج استفاده از روش تابع توليد مرزی نشان داد که آثار ناکارايی فنـی دارای تـوزيـع تصادفـی نيست و کارايی فنی تخميـنناپذير است. اين در حالی است که با استفاده از روش تحليل فراگير دادهها مشخص شد که کاهش 42/61 درصدی سرمايه، 05/36 درصدی نيروی کار، 73/42 درصدی سطح زيربنا و 71/57 درصدی زمين در کل استان نه تنها سطح توليد رب گوجهفرنگی را نمیکاهد، بلکه توليد هدف اين محصول را 66/1 درصد میافزايد. بر اين اساس روش تحليل فراگير دادهها به عنوان روشی مناسب در تحليل کارايی صنايع توليد رب گوجهفرنگی تشخيص داده شد که علاوه بر فائق آمدن بر مشکلات براورد کارايی از طريق روش توابع توليد مرزی تصادفی، توانايی تجزيه کارايی به اجزای کارايی فنی، مديريتی و مقياس را نيز دارد و استنباطهای مناسبی برای تحليل سياستگذاری فراهم میکند و لذا کاربرد اين روش در مطالعه حاضر، پيشنهاد حمايتهای ويژه اعتباری، يارانهای و قيمتی از توليدکنندگان رب گوجهفرنگی درخصوص تغييرات فناوری و استفاده از ظرفيت کامل خود برای افزايش کارايی را به همراه داشت.