این سایت در حال حاضر پشتیبانی نمی شود و امکان دارد داده های نشریات بروز نباشند
صفحه اصلی
درباره پایگاه
فهرست سامانه ها
الزامات سامانه ها
فهرست سازمانی
تماس با ما
JCR 2016
جستجوی مقالات
جمعه 21 آذر 1404
کیمیای هنر
، جلد ۱، شماره ۳، صفحات ۸۳-۹۸
عنوان فارسی
فوکو با چشمان مگریت
چکیده فارسی مقاله
مبحث مربوط به بازنمایی در نقاشی، که دنیای تصویر و واقعیت بیرونی را به یکدیگر پیوند می زند و تصویر را فرو دست و یا راوی ابژه بیرونی معرفی می کند؛ با آغاز هنر مدرن به چالش گرفته شد. در واقع، ذهن هنرمند و فردیت او سلطه خود را بر روایت و وفاداری به محیط بیرونی اعلام کرد و دنیای تصویر استقلالی خودبسنده را به دست آورد. در این اپیستمه جدید، سبک ها و تکنیک های متفاوتی بر ذهنیت آفریننده هنرمند تأکید کردند و نقش انسان را در برساختن واقعیت به اثبات رساندند. گویی هنر مدرن و اندیشه حاکم بر آن بر سوژه مدرن و نقش تعیین کننده آن در شناخت جهان صحه گذاشت. در بین سردمداران هنر در تاریخ مدرن، مگریت از راه و روشی دیگر به ابژه بیرونی و پیوند آن با تصویر تاخت. او به جای آنکه بر نقش تعیین کننده سوژه آفریننده تأکید کند همانند کوبیسم، اکسپرسیونیسم انتزاعی و حتی دیگر نقاشان سوررئالیست خودبسندگی تصویر را با تأکید بر ذات فی نفسه خود تصویر به اثبات رساند. او واقعیت را در برابر واقعیت قرار می دهد و در نهایت آنچه گسست این شباهت را اعلام می کند، زبان است. شباهت ها یکدیگر را بازنمایی نمی کنند، بلکه در جهانی از تکرارها آنچه می میرد، رابطه کلاسیک بین اصل و بازنمایی است. چنان که فوکو در مورد نقاشی های مگریت می گوید: «جا به جایی و رد و بدل شدن عناصر همسان اما نه بازسازی یک همگونی. » تفاوتی که فوکو میان همگونی و همسانی مطرح می کند مرکز ثقل مباحث این مقاله را تشکیل می دهد. او بازنمایی و همگونی را در مورد نگرش کلاسیک مطرح می کند و در مقابل آن همسانی و تکرار را قرار می دهد و چنین می گوید: «همگونی خادم بازنمایی است اما همسانی خادم تکرار است. » فوکو نقد خود بر آثار مگریت را بر اثبات این نکته استوار می سازد که در آثار او تصویر روایتگر، معنا می بازد و در این بین زبان نیز روایت کننده تصویر نیست. عوالم خود بسنده زبان و تصویر که هیچ یک نه تنها به دنیای بیرون ارجاع نمی یابند و نقش راوی را نمی پذیرند بلکه همنشینی آنها در تصویر نیز به گفته فوکو «از طریق خلاء » انجام می گیرد. مگریت در مسیر فکری خود نهایتاً آثاری را خلق می کند که دیگر در آنها با ابژه ای مواجه نیستیم. نقاشی او تبدیل به پنجره ای می شود که رو به عالمی تهی باز می شود؛ عالمی بی هویت و فاقد هر گونه اصل و الگویی که تنها راوی خودش است. چنان که فوکو می گوید نقاشی های او به آثاری برای گریز از هویت تبدیل می شوند.
کلیدواژههای فارسی مقاله
همسانی، همگونی، بازنمایی
عنوان انگلیسی
Foucault with Magritte’s Eyes
چکیده انگلیسی مقاله
Representation in painting, which connects the image and external reality and introduces the former as lower to or narrator of external object, was challenged with the advent of modern art. In fact, artist’s mind and individuality claimed their dominance on narration while bringing in a self-sufficient independence for image. In this new episteme, different styles and techniques emerged which insisted on the creativity of artist’s mind and recognized the human role in the construction of reality. It seemed that modern art and its method of thinking proved modern subject to have influential and important role in knowing of the world. Among the artistic pioneers of modern history, Magritte was the one who attacked the external object and its connection with image from a different point of view. Instead of conveying the important role of the subject-creator, like what we find in Cubism, Abstract Expressionism and even Surrealism, he rather insisted on the self-sufficiency of the image. He puts reality in front of reality and it is language that finally reveals the rupture. The resemblances do not represent each other rather, in a world of repetitions, the classical relationship between the original object and its representation dies. Foucault describes Magritte’s paintings as: “the shifting and exchanging of similar elements, but not the reconstruction of a resemblance.” The difference between similitude and resemblance is the core issue at stake in this article. Foucault discusses representation and resemblance in their relationship with classical viewpoint and differentiates them from similitude and repetition, adding that:”resemblance serves the representation but similitude serves the repetition.” Foucault’s observations on Magritte’s paintings are based on the affirmation of this notion that in Magritte’s paintings the narrating image loses sense while language too is shown unable to narrate the image. Refusing to accept the role of narrator, the self-sustaining worlds of language and image not only don’t refer to the outer world but also, as Foucault puts it, their juxtaposition in image happens “through emptiness”. Magritte’s works, in accordance to his line of thought, ultimately turn out to be deprived of objects. His painting turns into a window opened to an empty world. As Foucault says, his paintings escape having identity.
کلیدواژههای انگلیسی مقاله
Foucault, Magritte, resemblance, similitude, representation
نویسندگان مقاله
آرش اقبال | arash iqbal
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
سازمان اصلی تایید شده
: دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات (Islamic azad university science and research branch)
نشانی اینترنتی
http://kimiahonar.ir/browse.php?a_code=A-10-1-23&slc_lang=fa&sid=fa
فایل مقاله
اشکال در دسترسی به فایل - ./files/site1/rds_journals/1534/article-1534-254451.pdf
کد مقاله (doi)
زبان مقاله منتشر شده
fa
موضوعات مقاله منتشر شده
تخصصی
نوع مقاله منتشر شده
پژوهشی
برگشت به:
صفحه اول پایگاه
|
نسخه مرتبط
|
نشریه مرتبط
|
فهرست نشریات